آدم

آدم

بیاراستیم به تن یک ظاهری زیبا نام دادیم به اوآدم / به نیکوئی یاد می کردهم اوما را تکلم شدبه قدرت برزبان آدم/ تکلم برزبانش دید تجاوز برحریم کرد و برون گردید / برون گردید به خود سازی صفت گردید وجودخویش شود آدم/ خدا یکتا به فرمان گفت عرش اعلاء راسجود کردن/ شیطان صفت ها داشت رد فرمان کرد ندید لایق هم اوآدم/ چنین گردید رها از قرب درگاه خدا یکتا به این عالم/ سخن این گفت صفت های زشتی را نمایان می کنم به کل آدم/ شروع گردید خروج نام زمعنا جسم ظاهررا نمایان کرد/ نام مبدأش ه اللّ ، جسم مبدأش شیطان مبارز شد درون آدم / چوانسان ها به جسم رفتند فرستاد اوخدا یکتا پیمبرها/ که هریک این چنین گفتندرها کن جسم به زیبائی صفت دریاب تا شوی آدم/ تکرارانسان ها نام ها به نیکوئی صفت کردن به جسم باشد/ برایزد دانا مقرب گشتنی باشد نیکو صفت ها همره آدم / قیامت آخرین مهلت به انسان شدرها گشتن زشیطان / قیامت را به سر ریختند، تلاش گردان رها گردی شوی آدم / دراین زمان سوی خدا رفتن چه آسان شد اگرخواهی/ فرارکردن ازاین بدها کمک باشد خدایکتا هم اوخواهدرهائی را به هرآدم / انسان امروزی میان خوب بد رفتن بداند ارزش هریک/ شکایت می کنی ازدیگران این راچه سود خودرا شناس باید شوی آدم / بدل رفتیم خدای دل عیان گردید، زنام نیک این را صفت بردار/ صفت شد نام ما گویا به گفتن دل بدست آری یابی خدا آدم/

تفسیر شعر

آنگاه که فردی انواع واقسام صفت ها دروجودیت او درحال رفت وآمد باشند باید بداند در دام شیطان است ویا آنکه گرفتار خواسته های تن ظاهری خویش می باشد،بایست تنها صفات مثبت را در وجود خود جمع نمود تاآنگاه از میان این صفات مثبت تنها یک صفت که صفت الهی است وجودیت را تسخیر نموده وفرمانروایی تن را برعهده گیرد،هرفردی تنها بادریافت صفت الهی است که می تواند به معراج الهی درآمده ودوباره به جایگاه قرب خداوندی وارد شود،وآنگاه نام از دست رفته خود راکه آدم بود،باز دریافت نماید.