پرپرواز

پرپرواز

دفع شر کردن بظاهر راحتی آورد که بینی خود توآن/ بد که رفت جایش چه آمد خوب که بینی پاکی نشسته جای آن / براین جسم خاکی ظاهراست آلودگی ها را چه میدانی / دفع از درون ،چرک برون رنجش چه میدانی در آن / دفع ظاهررا سه بود آرامش و بازی شود آن سوی این / دفع باطن را سه بود ترکش بکن ،شادی است در آن/ اول آن باشد به دیدن چشم خود باز کن به نیکی / ترک بد دیدن برو،پاک بینی عیان گردد درآن / دوم آن باشد شنیدن پاره کن این پرده را / گوش دوم را تو دریاب ،خدا است حاکم بر آن / سومش باشد زبان ،پاک کن زغیبت ها وبدگوئی / لال گشتن را تحمل جایزاست ، باز شد کلام باشد درآن / به گردش آوری این سه برون ریزند خرابی ها / به ترک این خرابی ها نشیند اندرون پاک ها درآن/ برظاهرچو تکرار است برباطن کنش تکرار/ به تکرارش شوی آرام بینی است خدا درآن/ دفع بد کردن برظاهرتو نتوانی جلو گیری / به باطن چون جلو گیری ،بترس شیطان شود حاکم درآن / بدهای ظاهر میفرستی در زمین دقت کنی / بدهای باطن میبرد در قهقراء مدفون شوی خویشتن درآن / بدهای باطن ترک کردی آرامش پرهای پروازمی دهد / پرواز معنا که گویا است معلق در بهر آن

تفسیر شعر

*گویا*برای رسیدن به آرامش بایستی بدها را کنار گذاشت وخوبیها و نیکیها را جایگزین نمود ،دقت کنید اندام ما هرکدام مسئول برانجام امری هستند،چشم،دیدن،گوش شنیدن وزبان ،گفتن،چنانچه - اجازه ندهید با بدیها و زشتیها سروکارداشته باشند،حتما به فعالیت نیک والهی در خواهند آمد واین اختیار شماست که ازآنها چگونه انجامی را طلب کنید. چنانچه با جسم بد کنیدوبه ندای درون توجه نکنید،حاکم وجود شیطان خواهد شد.